نودومین

ساخت وبلاگ

دارم به یکی حسادت می کنم یه حسادت مسخره :|

یکی هست تازه طلاق گرفته و تو وبلاگش راجع به این موضوع می گه 

راجع به اینکه همسر سابقش در حال آشنایی با یه دختریه و.....

اولش خواستم مثل کامنتایی که اول جدایی می گرفتم براش کامنت بدم 

که بعدش منصرف شدم ،

اول جدایی 

به من می گفتن :بسه دیگه تمومش کن ،اون زندگی تموم شد و.....

تموم شد بله ولی مگه من انسان نبودم 

مگه به همین راحتیه وقتی قرار در همه آشناییهای آینده بابت گذشته ات مواخذه شی چه طور بگم تموم شد و رفت 

اصلا اون همه خاطره اون همه قولو قرارا اون همه امیدو آرزوها 

که دود شد رفت هوا 

مگه به همین سادگیا هواش از سر آدم می پره ؟

مگه راحته به خودت بقبولونی همه تلاشات واسه حفظ رابطت 

همه تلاشات برا مطابق خواستت عمل کردنای طرفت

همه ی اون چیزایی که چه بسا خورده نتیجه های مطلوب هم داشت 

و روزگاری نه چندان دور بابت موفقیتات شاد شده بودی 

همش باد هوا شد و رفت 

همش پوچ شد 

حالا حالا ها تو اتمام یه رابطه ی واقعی نمیشه باهاشون کنار اومد 

نمیشه گفت تموم شدو رفت .

 اولش بی فکرانه ولی 

به شکلی مودبانه می خواستم بگم به آینده فکر کن اون دیگه تموم شد 

یا حتی به ذهنم اومدبگم  ،دیگه بعد تو می تونه ازدواج کنه و این ناراحتی نداره ...

بعد یادم اومد نه این حرفا حرفای خوبی نیست 

در آن واحد اینا به ذهنم اومده بود وقتی اصلا زندگی این فرد برام مهم نبود و سرسری می خواستم کامنتی بنویسم که جام بین کامنتاش خالی نباشه 

اما قصد رنجیدنشو هم نداشتم یهو به خودم اومدم فکر کردم 

مگه  این حرفای کوته نظرانه رو به خودم می گفتن خوش بود ؟

واسه همون کامنتی مناسب احوال خودم در اون روزا نوشتم  ،

تا ناراحت نشه 

فکر کردم کامنت من متفاوتتر از همه خواهد بود 

عجیبش اینکه رفتم دیدم نه 

همه کامنتا بهش حق می داد 

همه کامنتا همسر سابقشو می کوبید !

و حسادتم دقیقا اینجاست 

چرا من اون همه کامنتای نفهمانه می گرفتم ولی اون و همه می فهمن ؟

پنجاه و سومین...
ما را در سایت پنجاه و سومین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : uglyworld93 بازدید : 106 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 23:07